جدول جو
جدول جو

معنی نازک میان - جستجوی لغت در جدول جو

نازک میان
(زُ)
کمرباریک. باریک میان. که کمری نازک و لاغر و ظریف دارد. معشوق زیبای کمرباریک:
نیست چون نازک میانی در نظر آشفته ام
رشتۀ شیرازه از موی کمر باشد مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نازک میان
کمر باریک لاغر میان
تصویری از نازک میان
تصویر نازک میان
فرهنگ لغت هوشیار
نازک میان
کمرباریک، لطیف اندام، نازک اندام
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
فرهنگ فارسی عمید
(زُ مَ)
نازک دماغ. که مشامی حساس دارد:
بس که در بزمی نسیمی گشته ام نازک مشام
نکهت گلهای باغ از خار صحرا می کشم.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
باریک بین. دقیق. موشکاف. نکته سنج
لغت نامه دهخدا
(زُ کَ)
نازک میان:
ای نازکک میان و همه تن چو پرنیان
ترسم که از رکوع ترا بگسلد میان.
خسروی (تحفهالاحباب).
لغت نامه دهخدا
(زُ)
که خیالش نازک و لطیف و رقیق است. که مخیله ای دقیق و قوی دارد. نازک اندیش. دقیق الفکر:
چو مضمونی که در دل بگذرد نازک خیالی را
سخن هردم بگرد آن لب خاموش می گردد.
جلال اسیر (از آنندراج).
گرچه صائب نازک افتاده ست آن موی میان
فکر ما نازک خیالان را غباری دیگر است.
صائب (از آنندراج).
- نازک خیالان، عارفان و فکرکنندگان در صنایع حق تعالی. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(زُ مِ)
آنکه دارای طبیعت و سرشت نرم و ملایم باشد. (ناظم الاطباء) ، زودرنج. حساس. رقیق القلب
لغت نامه دهخدا
تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین موشکاف، نکته سنج
فرهنگ لغت هوشیار
بینشور، نازک اندیش آنکه دارای تخیلی لطیف ودقیق است نازک اندیش، عارف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک مزاج
تصویر نازک مزاج
جوشی زود رنج آنکه دارای طبیعتی ملایم و نرم است، حساس زود رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک مشام
تصویر نازک مشام
نازک دماغ نازک دماغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک میانی
تصویر نازک میانی
کمر باریکی لاغر میانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک خیال
تصویر نازک خیال
آن که دارای تخیلی لطیف و دقیق است، نازک اندیش، عارف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین، دقیق، نازک اندیش
فرهنگ فارسی معین
حساس، زودرنج، ملایم، نازک مشرب، نرم خو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باریک بین، دقیق، موشکاف، نازک اندیش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تفنگ سر پر لوله باریک و بلند، تفنگ سرپر، لوله ی باریک و
فرهنگ گویش مازندرانی
وسواسی، حسّاس
دیکشنری اردو به فارسی